English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (1454 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
missile U موشک باران کردن
missiles U موشک باران کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sprint U نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprints U نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprinted U نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
missilry U موشک شناسی مبحث ساختمان وپرتاب موشک
missilery U موشک شناسی مبحث ساختمان وپرتاب موشک
rainsquall U باد و باران باران شدید
rainstorm U باد و باران باران شدید
rainstorms U باد و باران باران شدید
sand blast U شن باران کردن
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
celestial guidance U سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
cannonade U گلوله باران کردن
slugs U گلوله باران کردن
shoot U تیر باران کردن
slug U گلوله باران کردن
slugged U گلوله باران کردن
shell off U گلوله باران کردن
shoots U تیر باران کردن
cut off velocity U سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
subroc U موشک نصب شده روی زیردریایی موشک مخصوص زیردریایی
midcourse guidance U هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
launch U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
To stone someone . U کسی راسنگ باران ( سنگسار) کردن
bombard U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarded U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombards U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarding U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombing U بمباران کردن گلوله باران کردن
launch a missile U موشک پرتاب کردن
aborts U سقوط کردن موشک یا هواپیما
aborting U سقوط کردن موشک یا هواپیما
aborted U سقوط کردن موشک یا هواپیما
abort U سقوط کردن موشک یا هواپیما
refire time U زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
to have your share of something [negative] U چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
skyrocket U مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrocketed U مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrocketing U مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrockets U مثل موشک بهوا پرتاب کردن
bombardments U گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
bombardment U گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
shelling U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shells U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
reventment U روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
rearming U تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
quails U نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
quail U نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
apogee U زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
fine rain U باران
rain water آب باران
rain proof U ضد باران
pluvial U باران زا
hydrometeor U باران
pluvine U باران زا
pluvian U باران زا
rainwater U اب باران
rainless U بی باران
rains U باران
drizzle U نم نم باران
drizzling U نم نم باران
rainy U پر باران
drizzled U نم نم باران
raining U باران
rained U باران
drizzles U نم نم باران
rain U باران
fall out U باران رادیواکتیو
sprinkle U پوش باران
rainmaking U ایجاد باران
rainproof U عایق باران
raintight U باران ناپذیر
raindrops U قطره باران
raindrop U قطره باران
rain gauge U باران سنج
bombardments U گلوله باران
bombardment U گلوله باران
rainstorms U طوفان باران
fine rain U باران ریز
rainstorm U طوفان باران
dotterel U مرغ باران
golden rain آتش باران
drizzles U نرمه باران
showered U درشت باران
shower U درشت باران
drizzled U نرمه باران
mizzle U باران ریز
much rain U باران زیاد
much rain U باران بسیار
ombrology U مبحث باران
pluvimeter U باران سنج
ombrometer U باران سنج
showering U درشت باران
rain check U بلیط باران
showers U درشت باران
drizzling U نرمه باران
drizzle U نرمه باران
blood rain U باران سرخ
catchment U باران گیر
killdeer U مرغ باران
sprinkled U پوش باران
sprinkles U پوش باران
rain ga U باران سنج
hydrometer U باران سنج
rain cats and dogs <idiom> U باران شدید
rain shower باران شدید
rain laden U باران ساز
hyetometer U باران سنج
rainfall area U پهنه باران
rainfall gauge U باران سنج
udometer U باران سنج
rainfall index U نمایه باران
rainfall recorder U باران نگار
cyclonic rain U باران چرخهای
rain gage U باران سنج
pride of the morning U مه یا باران بامداد
orographic rain U باران کوهزاد
pash U باران شدید
petrel U مرغ باران
plenty of rain U باران فراوان
plenty of rain U باران کافی
pluvial dendation U باران ستردگی
pluviometer U باران سنج
pluviometry U باران سنجی
pluviosity U باران خیزی
rainmaker U باران ساز
sleet U برف و باران
storm water overflow U سرریز اب باران
sleeting U برف و باران
sleets U برف و باران
plover U مرغ باران
sleeted U برف و باران
acid rain U باران اسیدی
bombards U گلوله باران
plovers U مرغ باران
bombarded U گلوله باران
to send down rain U باران فرستادن
bombarding U گلوله باران
bombard U گلوله باران
rainstorm U باران بوام باتوفان
impluvium U حوض باران گیر
typhoon U توفان همراه با باران
typhoons U توفان همراه با باران
too much rain باران بیش از اندازه
weather moulding U سنگی که اب باران راردمیکند
rainfall U ریزش باران بارنغگی
rainsquall U باران توام باتوفان
killdee U یکجور مرغ باران
weatherbeaten U باد و باران دیده
rainstorms U باران بوام باتوفان
pluviograph U باران سنج خودکار
It was raining hard. U باران سختی می با رید
pitter patter U چک چک باران و غیره ضربان
storm sewer U لوله فاضلاب اب باران
isohyetal map U نقشه خطوط هم باران
monsoons U باد و باران موسمی
storm water retention tank U منبعهای نگهدارنده اب باران
isoheyt U خط شاخص نقاط هم باران
pitter-patter U چک چک باران و غیره ضربان
It was raining fast. U باران تندی می آمد
Not all clouds bring rain. <proverb> U هر ابرى باران نیاورد.
A wolf which has been drenched by rain . <proverb> U گرگ باران دیده .
intermittent rain بارش متناوب باران
monsoon U باد و باران موسمی
nimbus U وندی به معنای باران زا
rainproof U مانع نفوذ باران
raindrop imprints U اثرهای چکه باران
stager U گرگ باران دیده
totalizer U باران سنج دخیرهای
nimbuses U وندی به معنای باران زا
standard rain gage باران سنج معمولی
rain gauge station U ایستگاه باران سنجی
rain or shine چه باران باشد چه آفتاب
continuous rain بارش باران دائمی
raindrop impressions U اثرهای چکه باران
rain prints U اثرهای چکه باران
drizzly day U روزی که باران سیرمی بارد
We were caught in the rain ( rainstorm) . U وسط باران گیر کردیم
dripstone U سنگی که اب باران راردمیکند ابریز
window panes U باران با صدا به پنجره می خورد
rainwash U شسته شده بوسیله باران
rainwash U شستشوی چیزی بوسیله باران
adjustable leaping weir سر ریز آب باران با تیغه متحرک
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
antimissile missile U موشک ضد موشک
rocketing U موشک
ballistic missile U موشک
missiles U موشک
ballistic missiles U موشک
rocket U موشک
rockets U موشک
rocketed U موشک
missile U موشک
impluvium U [حوض باران گیر در روم باستان]
parkas U نوعی کت برای محافظت از باد و باران
weatherworn U فرسوده در اثر باد و باران وهوا
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com